Friday, December 29, 2006

نقاب

کسی مرا عاشقانه دوست دارد آنگونه که گویی بی من توانیش برای ماندن در این آشفته بازار نیست. می بوسدم تا ببوید دهانم را مبادا که دیگری را گفته باشم که دوست دارم. می پویدم تا بیابد که آیا سری در نهان دارم ... می خواندم تا بداند که آیا نگاهش را می خوانم ....

کسی را عاشقانه دوست دارم. آنگونه که هر روز به امید دیدنش راهی آن بیگانه سرا میشوم. میدانم که دیگری را دوست دارد و لعل لبانش نصیب دیگری است اما توانیم برای رفتن از این آشفته سرا نیست. تمام اسرار دلم در نگاه و خرامی قدمانش است پس می پویمش بی آنکه بیابد چه در دل دارم و می خوانمش بی آنکه بخواند چه در نگاه دارم....

غروبی دیگرست، خانه همان خانه. دهانم را می شویم مبادا در بوسه هایش بیابد که دیگری را دوست دارم. نگاهم را می خموشم مبادا بیابد اسرار دلم را ...

No comments: