Wednesday, July 25, 2007

یادی از برانکو و چلنگر!

با هم آمدند...

و با هم رفتند!!!

Wednesday, May 30, 2007

Wedding first dance

Monday, April 16, 2007

Korean Kiss

Wednesday, February 28, 2007

سرزمین غریب

دردی است بس گران، بودن در میان دردمندانی که امیدی به شاد شدن ندارند. مرگ تمام وجود این جمع را فرا گرفته گویی که اندیشه ای جز زیستن در سیاهی و تنگی قبر در خاطرشان نیست. راهها به بیراه و راه حلها سراسر اشتباه است. چونان بیچاره اند که بر هر گره ای کور گره ای دیگر مینهند آنگونه که هزار عاقل بی درد نیز یارای باز کردن عقده های در هم تنیده شان را ندارند.
اینجا سرزمین مادریست جایی که میهنش می نامم با مردمانی هم زبان و هم چهره. با بسی امید به دیدن یار و دیار از غربتی آشنا پا در این میهن سیاه و پوشیده در یاس و غم نهادم. اندکی پس از ورود خود را در میان مومنینی ریاکار دیدم که هزار خدعه و نیرنگ در پی نانی در آستین دارند. زنانی پوشیده در سیاهی جهالت بار حجاب، هر چه بار عقل کمتر پوشیدگی شان چشم آزارتر. مردانی دیدم که در آتش شهوت رقت بارشان کوروارانه با هر که از جنس مخالفشان ارضای هوس و هرزگی می کنند و لو با تکه کلامی و یا حتی نیمه نگاهی بیماروار. شهر روستاگونه به هر سوی چنگی کشیده و آدمیان خل و خاکی در هر سوی این شهر بی سامان در هراسی گنگ و مبهم در شتابند. دیگر توانی برای شنیدن حرف این آشنایان غریب ندارم، یکی در فکر گنج دیگری وراج در گفتن رنجنامه اش.
خواست خدا مجالی برای ابراز خواست خود خویشتن شان ننهشته، اگر نیک آمد که هیچ ولی آنگاه که بدی پیش آمد همه را حکمت الهی میدانند. گویی خدایشان کاری جز نزول عذاب بر این قوم رام و خوش افسار ندارد. دوست دارم که چشمانم را ببندم بر این همه حماقت ولی نجوای یاس بارشان انباشته در گوشم می شود و دهان را به فریاد می گشاید که آرزویم بازگشتن دوباره به همان غربت کم ملال است.

Saturday, February 3, 2007

دغدغه

روزها و شبهای زیادی به این فکر میکنم که چه باید کرد و چه خواهد شد.
امروز آمریکا تهدید میکنه و فردا صاحب خونه. از ریخت هر دوشون بدم میاد همیشه ادعای آقا بالا سری میکنن.

Friday, January 5, 2007

سیاست دیانتی

سیاست ما عین دیانت ماست، کشکی و الله بختکی.
و اما دیانت ما...! بهمون میگن مسلمان. گفتن دینمون کاملترین دین الهیه. به همین خاطر ما هم بهش افتخار میکنیم به حدی که حاضریم براش بکشیم و کشته بشیم. البته این رو اضافه کنم که این دین دوست داشتنی رو اعراب همسایه بهمون تحمیل کردن. به همین خاطر از ریخت بی ریختشون متنفریم. مردم بی شعور و بی فرهنگی هستن که تا همین صد سال پیش تو بیابون زندگی میکردن و غذاشون هم بهتر از سوسمار آب پز شده چیزه دیگه ای نبوده. نیست خیلی بی ریشه تشریف دارن همش از مفاخر ما واسه خودشون مایه میزارن. این آخرا پررویی شون به حدی رسیده که ابو علی سینا و ابو ریحان بیرونی که اهل افغانستان هستن رو دانشمند عربی و خلیج فارس رو هم خلیج عربی جا میزنن.
بگذریم... همون طور که گفتم ما مردم ایران اسلام رو خیلی دوست داریم. به همین خاطر همیشه سعی می کنیم برا بچه هامون اسمهای قشنگ اسلامی انتخاب کنیم، محمد، علی، حسن، یدالله، غلام، اصغر، خدیجه، فاطمه، سکینه و .... اما نیست چون همه این اسمها عربی هستن، همه ما رو با عربهای سوسمارخور اشتباه میگیرن. حتی خود عربها هم گاهی همین اشتباه رو مرتکب میشن! مثلا همین خالد مشعل که چند وقت پیش اومده بود تهران گدایی همش میگفت که ما به لهجه عربی فارسی حرف میزنیم. بین خودمون باشه دروغ هم نگفته چون از هر ده کلمه که حرف میزنیم نه تاش عربیه. بدبختی اینجاست که همون یه حرف باقیمونده فارسی رو هم معرب میکنیم!!! خطمون هم که اگه گچپژ نداشت با عربی مو نمیزد.
یه تاریخ داریم به قدمت خود تاریخ. ولی نمیدنم چه مکافاتیه که مدارکمون خیلی کمه!!! تو مدرسه از ۲۵۰۰ سال فقط ۱۴۰۰ سالش رو خوب بهمون درس میدن. میگن قبل اون رو یه سفر که بریم تخت جمشید به صورت خودآموز یاد میگریم. و اما برگردیم به همون ۱۴۰۰ سال مدوّنمون! از این ۱۴۰۰ سال ۱۰۰۰ سالش تحت حکومت عربها و مغولها بودیم. در این دوره هی کشور عزیزمون آب رفت و آب رفت. زبون و فرهنگمون هم که به قول فرنگی ها به فاک رفت!!! اما ۴۰۰ سال گذشته دوره بیداری مردم ایران بوده!!! بعد از اون هزاره نحس ما به خودمون اومدیم. تازه فهمیدیم که تو این دنیا به جز عرب و مغول، اروپایی هم وجود داره. به واسطه این کشف تاریخی سوادمون بیشتر شد و کلی چیزهای جدید و شیک یاد گرفتیم. اول از همه برای این که پوز عربهای سوسمار خور رو بزنیم یه ورژن جدید از اسلام از خودمون در وَکردیم به اسم شیعه اثنی عشری!!! با کلی مراسم عزا، سینه زنی، قمه زنی، نوحه خوونی، روضه خوونی و.... تا چشم عربهای سنی وهابی از حدقه دربیاد یه فستیوال عاشورا براش گذاشتیم که به سبک اروپاییها کلی عَلَم و طبل و شیپور داره و این خودش بهش یه شکل و شمایل هنری هم داده!!! یه عید جدید هم بهش اضافه کردیم به اسم عید غدیر خم. همین چند روز پیش هم یه فتوا (از زبان مکارم جون شیرازی) صادر کردیم که ازاین به بعد انکار غدیر انکار اسلامه و به همین خاطر کفر به حساب میاد. حکم کافر هم که میدونید چیه دیگه!!!
بازم بگذریم... همون طور که گفتم اروپاییها خیلی مردمان باصفا و با فرهنگی هستن. ولی یه اخلاق بدی که داشتن ودارن اینه که تا بهشون رو میدی سوار کولت میشن. از وقتی پاشون به کشور گل و بلبل ایران باز شد هی ازمون امتیاز خواستن. اول چند تا شهر بهشون دادیم که امروز بهشون میگن کشور! ولی به همین راضی نشدن. نفت بهشون دادیم بازم راضی نشدن. این آخرا روشون به حدی زیاد شده بود که حجاب زنمون رو هم میخواستن بر دارن که دیگه خداییش غیرقابل تحمل بود. این شد که انقلاب کردیم تا بهشون نشون بدیم که زیر چادر زنمون فقط مال خود خودمونه!!!
نمیدونم که این انقلاب چه طوری رخ داد ولی هر چه بود یهو رییس و وزیر شدیم. از سیاست که خبر نداشتیم به همین دلیل به خدای عزوجل توکل کردیم تا کارامون راه بیفته و مشکلاتمون بر طرف بشه. به همین امید هشت سال با صدام معدوم جنگیدیم. آخرش نفهمیدیم که چی گیرمون اومد ولی خوشبختانه این بار یک وجب هم از خاک عزیزمون کم نشد. به دلیل موفقیت سیاست نذر و توکل بعد از جنگ هم همین سیاست رو دنبال کردیم. جزییات این سیاست زیاده ولی در کل به این صورته که هر شب با وضو به رختخواب میریم خدا هم یه لطفی میکنه و در خواب و رویا راه و چاه مشکلاتمون رو بهمون الهام! میکنه. شکر خدا که اوضاع تا به امروز بد نبوده. پیشرفتهای کشورمون امروز در صدر اخبار دنیاست. مردم مهمان نواز و حتی سربازهای گمنام امام زمانمون رو هم که همه می شناسن. از وقتی هم که وارد کلوپ بازیهای هسته ای شدیم دنیا ازمون حساب میبره و به خاطر اهمیتش توی شورای امنیت جلسه میزارن. تازه این که همش نیست چند وقته که دوره آزادی بیان هم تو کشورمون برگزار کردیم تا هرکی هرچقدر دلش میخواد از یهودیها بد بگه و افسانه هولوکاستشون رو انکار علمی کنه!!!
به همین خاطر همه در کف این هستن که بدونن این چه سیاستیه که ما داریم بی خبر از اینکه سیاست ما عین دیانت ماست....